کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک ، توسط نویسنده فرانسوی متولد ترکیه «الیف شافاک» نوشته شده است. رمان عاشقانه ملت عشق که پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه به حساب میآید، اثری برگرفته از ارتباط عرفانی بین شمس تبریزی و مولانا است که به صورت دو داستان موازی و در هم تنیده روایت میشود. بطن اصلی کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک حول موضوع عشق و نقش آن در دنیای مدرن امروز نسبت به گذشته مینگرد و چنان آن را از غرب به شرق گسترش میدهد که به زندگی رنگ و بویی عرفانی و زاییده شده از عشق میدهد. اینکه چگونه قطعه سنگی کوچک، برکهای راکد و خاموش را به تلاطم و جنبش وا میدارد.شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک کلیک کنید: کتاب رایگان
کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک در سال 2010 به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد و به محبوبترین رمان تاریخ ترکیه و به یکی از پرخوانندهترین کتابهای جهان تبدیل شد. اثر شافاک شامل دو روایت موازی است، روایت معاصر در مورد زن خانهدارِ متاهل و ناخشنود به نام اِللا روبینشتاین است که در ماساچوست آمریکا زندگی میکند. اِللا برای آژانس ادبی کار میکند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار میکند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.برای دریافت بن تخفیف 45 درصدی خرید کتاب روی لینک بن تخفیف کلیک کنید: بن تخفیف
کُفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشمانداز مرگش را میبیند و می داند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. به موجب همین او از سمرقند به قونیه سفر میکند، جایی که بزرگ مرد صوفی زمان یعنی جلال الدین رومی در آن زندگی میکند.
او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیل شدنشان به دو دوست روایت میکند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر میکند و چگونه مردم از شمس و خانواده مولوی نفرت پیدا میکنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه به شدت تحت تاثیر کتاب کفر شیرین قرار میگیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پی ریزی میکند. در طی همین نامههای الکترونیکی، اللا می داند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگیاش به خاطر او بگذرد.
نویسنده از منظرهای گوناگون گاهی از دیدگاه شمس، گاهی گدا، گاهی رومی یا زن روسپی یا حتی خانواده رومی، داستان عزیز را روایت میکند. این واقعا تصویری از آنچه در واقع اتفاق میافتد را به خوبی نشان میدهد، عشق رومی برای شمس و نفرت دیگران به او.
تمام زندگی اللای بیچاره خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچههایش. نه علمش را داشت و نه تجربهاش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. هیچگاه نمی توانست خطر کند. همیشه محتاط بود، حتی برای عوض کردن مارک قهوهای که میخورد بایست مدتهای طولانی فکر میکرد. از بس خجالتی و سر بزیر و ترسو بود؛ شاید بشود گفت آخر بیعرضگی بود. درست به همین دلایل آشکار بود که هیچ کس، حتی خودش هم نفهمید که چطور اللا روبینشتاین بعد بیست سال آزگار زندگی زناشویی یک روز صبح از دادگاه، تقاضای طلاق کرد و خودش را از شر تاهل آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت با پایانی نامعلوم؛ اما حتما دلیلی داشت: عشق.
اللا به شکلی غیرمنتظره عاشق شد، عاشق مردی که اصلا فکرش را هم نمیکرد و به هیچ وجه انتظارش را نداشت. آن دو نه در یک شهر زندگی میکردند و نه حتی در یک قاره. حتی اگر هزاران کیلومتر فاصله میانشان را در نظر نگیریم، شخصیت هایشان هم خیلی با هم فرق میکرد، انگار یکی شب بود، دیگری روز. طرز زندگیشان هم زمین تا آسمان فرق داشت. بینشان پرتگاهی عمیق بود. این که دو نفر که در وضعیت عادی به سختی میتوانستند یکدیگر را تحمل کنند، این طور در آتش عشق بسوزند، پدیدهای غیرمنتظره بود؛ اما پیش آمد و چنان سریع پیش آمد که اللا حتی نفهمید چه بر سرش آمد تا بتواند از خودش محافظت کند! عشق یکباره از غیب مثل تکه سنگی در برکه راکد زندگی اللا افتاد و او را لرزاند، تکان داد و زندگیاش را زیر و زبر کرد. شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک کلیک کنید: کتاب رایگان
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
هر کسی که رمان ملت عشق را خوانده باشد، بیشک از آن تاثیر میگیرد، دلیلش بیشتر به خاطر شمس تبریزی است. از قواعد عشق او تا شخصیت قوی اش و اعتقادش به خدا، همه چیز در مسیری شگفتآور در چرخش است.
چهل قاعده عشق که از زمانهای مختلف توسط شمس نقل شده است، می تواند دیدگاه مخاطب را به زندگی و روابط آشکار او با فلسفه زیستن و انسانیت تغییر دهد، این همان چیزی است که شمس در مولانا ایجاد کرد. تاثیر چنین عرفانی در اشعار رومی به وضوح دیده میشود و در پشت پرده همه این آثار او، عرفان شمس خودنمایی میکند.
اگر شمس هر جنبهای از نظم اجتماعی را به چالش نمیکشید، رابطهای بین او و مولانا شکل نمیگرفت. اگر رومی شمس را از دست نمیداد، شاعر نمیشد و ما هم اشعار او را نمیداشتیم. به مفهوم کلیتر، این کتاب جشن تحول بنیادین رومی از دانشمند به شاعر است و به موازات آن تغییر درونی اللا و کشف عشق راستین در او. برای دریافت بن تخفیف 45 درصدی خرید کتاب روی لینک بن تخفیف کلیک کنید: بن تخفیف
کلام شمس در چهل قاعده عشق بسیار گزینگو و نافذ است و از اقرار و درشتگویی دوری میکند. سادگی کلامش در ظاهر، پیچیدگیهای درونی بینظیری دارد. به همین دلیل مخاطب را وادار به اندیشیدن میکند، اما فهم کلامش کار عقل نیست، راه دل میخواهد.
«خداوند انعکاسی مستقیم آن چیزی است که ما خودمان را میبینیم؛ ما چیزها را همانطور که هستند نمیبینیم، ما آنها را همانطور که هستیم میبینیم. اگر خدا به طور عمده ترس و گناه را به ذهن میآورد، به این معنی است که ترس و گناه بیش از حد درون ما وجود دارد. اگر خدا را پر از عشق و محبت میبینیم، ما نیز چنین هستیم».
چهل قاعده شمس تنها به جملات بالا ختم نمی شود، بلکه تک تک قواعد یا قانونهای او درباره ماهیت عشق، خدا و زندگی است. کلامش را نمیتوان خواند و کناری انداخت، بلکه تازه سفری برای شروع است. از منظر او مسیر حقیقت، کار قلب است نه عقل و لازم است قلب را راهنمای خود کنی. شما می توانید خدا را در هر جا یاد کنی، زیرا خداوند در مسجد، کنیسه یا کلیسا محصور نمیشود. اما اگر هنوز نیاز به مکان مشخصی داری، تنها یک مکان برای جستجوی او وجود دارد: در قلب عاشق واقعی.
کتاب ملت عشق در پنج فصل تنظیم شده است:
• خاک: عمق و آرامش
• آب: تغییر و جریان یافتن
• باد: رفتن و یا کوچ کردن
• آتش: گرما و نابودی
• خلأ: تاثیر نبود چیزها
اثر الیف با نهایت تیزهوشی به پنج بخش بالا تقسیم شده است که هر فصل به زبان یک راوی بیان میشود. دلیل انتخاب 5 عنصر اصلی طبیعت از سوی او، میتواند از سویی به پرداخت دقیق درون شخصیتهای و پیشبرد داستان مرتبط باشد و از سویی دیگر ارتباط معنوی آنها با پدیدههای مرسوم جهان.
همین مورد به نوسان داستان کمک کرده و باعث شده است خواننده با کشش بیشتری کتاب را بخواند. تمام فصلهای کتاب به شکلی زنجیروار به یکدیگر متصل هستند، به مانند عناصر 5 گانه طبیعت. همین اتصال باعث یکپارچگی داستان و تفسیری متفاوت از وقایع کتاب میشود که بر یکدیگر اثر می گذارند.
الیف شافاک، رمان نویس بریتانیایی – ترکیهای است که به هر دو زبان ترکی و انگلیسی مینویسد، او تا کنون هفده کتاب منتشر کرده است، که یازده از آنها رمان میباشد، از جمله پرفروشترین آنها: حرامزاده استانبول، ملت عشق (چهل قاعده عشق) و سه دختران حوا است. نوشتههای او به پنجاه زبان مختلف ترجمه شده است. همچنین در سال 2017 توسط Politico به عنوان یکی از دوازده نفری که جهان را به جایی بهتر تبدیل میکنند، انتخاب شد.
از دیگر آثار او می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• آناتولیای برای چشمهای بد
• پنهان
• برزخ
• صوفی
• آینههای شهر
• مَحرم
• شپش پالاس
• تقدس نخستین دیوانگیها
• پدر و حرامزاده
• شرافت
• من و استادم
• شیر سیاه
• اسکندر بعد از عشق
ملت عشق تا به حال چه جوایزی برده است؟
تا به امروز بیش از 750.000 نسخه از رمان ملت عشق فروخته شده است، به همین دلیل باعث شده است به محبوبترین رمان تاریخ ترکیه بدل شود. در فرانسه جایزه آلف (Prix ALEF) به او برای همین رمان اهدا شد. همچنین برای جایزه بین المللی IMPAC دوبلین نیز در سال 2012 نامزد شد.
از کتاب ملت عشق چندین ترجمه در بازار وجود دارد، اما بهترین همه آنها ترجمه الهه کیهاان فراز انتشارات عالی تبار است. او توانسته به فصاحت و روانی کتاب را به زبان فارسی برگردانده و مخاطب را همراه کند.
کلام آخر
قوانین بی نظیری زندگی برای بقای ما ضروری هستند، اما آنچه که انسانها را ویژه میسازد، توانایی ما در ارتباط با منبع عشق است. این ارتباط الهی در همه ما جریان دارد و به ما اجازه میدهد که با قوانین جهان کنار بیاییم. در هنگام تجربه و صحبت کردن از عشق، قوانینی وجود ندارد، عشق فراتر از توضیح است. رمان ملت عشق در ادبیات ترکیه شاهکاری است از توصیفی زیبا از یک عشق عارفانه اما باید اشاره کرد که از این قبیل داستان ها و شعر عاشقانه در ادبیات ایران کم نداریم و نمونه های بی نظیری توانسته اند شهرت جهانی یابند.
قبل از خواندن کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم با ترجمه مرضیه محمد بکی چه روشی دارید؟ آیا تحقیقی در مورد داستان آن انجام دادهاید؟، یا شما فقط بدون هیچ گونه اطلاعات قبلی خواندن کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم را شروع میکنید؟ من شخصاً گزینه دوم را ترجیح میدهم. بدون اینکه ایدهای از آنچه در مورد این رمان بزرگ داشته باشم، خواندن را شروع کردم. در میانههای کتاب با خود گفتم: «پرسشها چه هستند؟ و آیا پاسخهایی به فراخور آن وجود دارد؟ علائم اصلی عجز و ناتوانی فردریش نیچه چیستاند؟ و یوزف برویر چگونه میتواند به روان نیچه وارد شود؟»شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک کلیک کنید: کتاب رایگان
نیچه هرگز عامل روانی را قبول نمیکند و از بروئر میخواهد که فراتر از آن نگاه کند. در سطح طرح، این موجب میشود اتفاقات خندهداری رخ دهد، زیرا بروئر عمداً این اختیار را انتخاب کرد تا مسیری را برای دستور کار پنهانش فراهم کند تا نیچه را به افشای وسواس خود با لوسالومه منجر کند. نیچه در عوض، بر روی مسئله واقعیتهایی که در پشت نشانهها قرار دارد تمرکز میکند، نشانهها خانه اصلی فلسفه است و البته این خانه آینده روانکاوی است. نیچه همیشه به یاد میآورد «تبدیل شو به آنچه که هستی» دکتر بروئر مردی روشنفکر است، اما حتی دنیای مدرنش هم تحت فشار روانشناختی نیچه قرار دارد. ادامه کتاب را شروع کردم و دوباره به خود گفتم: «بروئر در درمانش باید به دنبال کشف ماهیت واقعی ناامیدی جمعی انسانها باشد»برای دریافت بن تخفیف 45 درصدی خرید کتاب روی لینک بن تخفیف کلیک کنید: بن تخفیف
این کتاب داستان خیالی از روابط بین فریدریش نیچه فیلسوف و یوزف بروئر یکی از بنیانگذاران علم روانشناسی است. نیچه و بروئر در دوره یکدیگر زندگی و کار میکردند، اگر چه هیچ شواهدی از ملاقات آنها وجود ندارد، ولی اروین یالوم از این دو شخصیت برجسته کتابی منحصر به فرد نوشته است.
در کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم ، نیچه و بروئر نه تنها یکدیگر را ملاقات میکنند، بلکه جلسات شدید ذهنی نیز بین آنها شکل میگیرد. این جلسات را بروئر ترتیب میدهد تا از این طریق با استفاده روش «گفتگو درمانی» که به تازگی کشف کرده است به درمان سردردهای شدید میگرنی نیچه بپردازد.
در ابتدا بروئر نیچه جوان را نمیشناخت، ولی او توسط زنی به نام «لوسالومه» که عشق فاجعه آمیزی با نیچه داشت، با فیلسوف آلمانی آشنا میشود. سالومه برای ترس از خودکشی نیچه به بروئر التماس میکند تا او را درمان کند. بروئر موافقت میکند، زیرا او به خوبی درباره ترس عشق و تنشهای بعد از آن آگاهی دارد.
بروئر مدام تلاش میکند تا نیچه را به جلسات معاینه پزشکی خود بکشاند، ولی نیچه هرگونه تلاش او را برای ایجاد مکالمات شخصی نمیپذیرد. بروئر درک میکند که او با شخصی بسیار باهوش و خوددار طرف است و به راحتی نمیتواند وارد روح و روانش شود. در نهایت هر دو به توافق میرسند که بروئر تنها علائم فیزیکی نیچه را بررسی کند.
داستان کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم بسیار روان و مجذوب کننده است و خواننده را در هزارتوی اندیشه نیچه میبرد و درصدد آن است که شناختی هر چند مختصر از زندگی او به دست آورد. نویسنده کتاب اروین یالوم که خود نیز روانشناس است، در نگارش کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم از بسیاری اطلاعات واقعی، از جمله نامهها و خاطرات نیچه در داستان پردازی استفاده کرده است. او کتاب را در سال 1992 منتشر و آن را به یکی بهترین کتابهای روانشناسی تبدیل کرد.
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
هیچکس نمیتواند بگوید که آیا این کتاب تصویر واقعی این مرد بزرگ است، اما واقعاً هم مهم نیست. اهمیت این کتاب نه از طریق توصیف شخصیتهای آن، بلکه کنکاش نویسنده برای شناخت بیشتر نیچه است. کتاب از موضوعاتی که نیچه در زندگی واقعیاش با آنها درگیر بود: ترس از پیری، مرگ، یکنواختی زندگی و تنهایی سخن گفته است.
هر کس میداند که این ترسها، احساساتی است که زندگی آنها را مختل میکند، شک و تردیدهایی است که به موانع در زندگی روزمره آنها پدیدار میشود و چنین انسانی در تمام طول زندگی در حال مبارزه با چنین ترسهایی است. هر کسی نمیتواند با این چالشها مواجه شود و یا حتی آنها را تصدیق کند.
اروین ایالوم در خاطراتش گفته بود: «من فکر کردم بهترین کاری که باید انجام دهم این بود که یک رمان بزرگ بنویسم، اما قبل از آن تصمیم گرفتم تا در زمینه روانشناسی تحصیل کنم.»
بنابراین، روانپزشکی پاسخی برای پرسشهای او شد. او در کتابش قصد دارد نشان دهد که چگونه روان درمانگری ممکن است در شرایط مختلف اختراع شود. در واقع، نیچه و بروِئر هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند، اما یالوم ارتباطی بین روانکاوی در سال 1882 و آثار فریدریش نیچه و پیشینه متافیزیکی او را میبیند.
یالوم میگوید: «تاریخ روانشناسی با فروید آغاز نمیشود، بلکه با فیلسوفان باستان شروع میشود. نامهایی مانند اپیکور، دِموکریت و افلاطون.» برای این کتاب، او قصد داشت از آنچه نیچه میخواست در مورد ناامیدی و رنجهای انسان بیان کند، در زمینه کار روانشناسی خود بهره ببرد.
فردریش نیچه در سال 1882 میلادی شاهد یک بیماری شدید در زمینه افسردگی و چند بیماری جسمی ناتوان کننده بود (همانطور که در آن زمان این موضوع را نامهها و نوشتههای خود بیان کرده بود). در همان سال، یوزف بروئر مطالعه موردی برجسته خود را با بانویی به نام «آنا» از طریق تمرکز بر تکنیکهای گفتگو درمانی انجام داده بود. بروئر به علائم بیماریهای فیزیکی و روانشناختی نیچه میپردازد: میگرنهای شدید، تهوع، مشکل بینایی، اختلالات مزمن، اعتیاد به قرصهای خواب آور و حساسیت عصبی شدید.
با این حال، راهی که اروین یالوم برای روانشناسی پی میگیرد، بیشتر در مقیاس دقت تاریخی و کیفیت افکار مورد بررسی قرار میگیرد. یالوم از طریق گفتمان بین بروئر و نیچه بر ارزشها و آرمانهای نیچه را این بار با زبان روانشناسی توصیف میکند و موضوعات روانشناختی خود را در لابهلای فلسفه بیان میکند.
با این حال، به مقالات نیچه با بروئر، یالوم مجبور شد جلسهی کاملاً فانتزی لوسالومه و بروئر را ایجاد کند و سالومه را به عنوان راه حل نهایی برای مراقبت از سلامتی و احساسات نیچه یاری دهد. در حالی که هیچ کدام از اینها تاکنون در واقعیت رخ نداده است. یعنی نیچه بدون شک در طول این دوره از روایت داستان از شهر وین عبور کرده بود، ولی نمیدانیم دقیقاً در چه زمان!
نیچه که گلههای بروئر به وضوح درش بیاثر بود، مانند معلمی که به پسر بچهی عجولی پاسخ میدهد، گفت: «به موقع چگونه غلبه کردن را به شما خواهم آموخت. شما میخواهید پرواز کنید، ولی پرواز را نمیتوان با پرواز آغاز کرد، ابتدا باید چگونه راه رفتن را به شما بیاموزم و نخستین گام در راه رفتن، درک این نکته است، کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهلتر و بسیار سهلتر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، راهبر خویش باشی.» با گفتن این جملات، نیچه شانهی کوچکش را برداشت و مرتب کردن سبیلش پرداخت.
«اطاعت از دیگران، سادهتر از فرمانبرداری از خود است؟ پرفسور نیچه، چرا مرا شخصیتر مورد خطاب قرار نمیدهید؟ معنای سخنتان را میفهمم، ولی آیا با من صحبت میکنید، با این سخن چه کنم؟ مرا عفو کنید اگر این گونه زمینی صحبت میکنم. در حال حاضر، امیالم دنیوی است. من به دنبال چیزهای سادهام، این که در ساعت سه صبح، خوابی بدون کابوس داشته باشم و از فشاری که بر قفسهی سینم حس میکنم، تا حدی رهای یابم. در اینجاست که هراس من لانه کرده است.» و با انگشت به وسط جناغ سینه اشاره کرد.
ادامه داد: «در حال حاضر به گفت های شاعرانه و انتزاعی نیازی ندارم، بلکه نیازمند چیزی انسانی و بی واسطهام. احتیاج دارم شخصی و خصوصی با موضوع درگیر شوم: آیا میتوانید تجربهی مشابه خود را با من در میان بگذارید؟ آیا شما هم عشق یا وسواسی مانند من داشتهاید؟ چگونه آن را از سر گذرندهاید؟ آیا بر آن چیره شدید؟ چقدر طول کشید؟
نیچه در حالی که شانه را به کناری می نهاد و با سؤال بروئر را نادیده میگرفت، گفت: «موضوع دیگری هم هست که در نظر داشتم امروز با شما در میان بگذارم. به اندازهی کافی وقت داریم؟»
بروئر بر صندلی تکیه زد. روشن بود نیچه قصد دارد همچنان سؤالاتش را نادیده بگیرد. تصمیم گرفت صبور باشد. با ساعتش نگاهی انداخت و گفت پانزده دقیقهی دیگر وقت دارد. «هر روز از ساعت ده، به مدت سی تا چهل دقیقه نزد شما خواهم بود، البته در صورت بروز پیشنهادی اضطراری ناچار میشوم زودتر اینجا را ترک کنم.»
کتاب وقتی نیچه گریست با ترجمه سپیده حبیب را میتوانید در نسخه الکترونیکی پی دی اف (PDF) از سایت فیدیبو دانلود کنید، همچنین اگر از گوش فرادادن به داستان بیشتر از خواندن لذت میبرید، خرید آنلاین نسخه کامل و یا خلاصه آن را در قالب کتاب صوتی پیشنهاد میدهیم.
در میان چندین ترجمهی مختلف از این کتاب، ترجمه خانم مرضیه محمد بکی را میتوان بهترین نمونه دانست. انتشارات عالی تبار این رمان را در 468 صفحهای منتشر کرده است.
این فیلم آمریکایی اقتباس شده از رمان اروین یالوم میباشد که توسط پینچاس پری در سال 2007 کارگردانی و ساخته شده است.
در زمانی که فقط یک داستان روایت میشود، ارزش زیادی برای این فیلم وجود دارد. اولاً روایت داستان تقسیم شده و از طریق استفاده از توالیهای متعدد فیلم ادامه مییابد. این دنباله شاید برجستهترین نکته فیلم باشد؛ مجموعهای از تئاترهای سنتی برای انتقال موقعیتها و زمینههای رؤیایی و احساسات بروئر، به شیوهای که واقعاً برای مخاطبان تازگی دارد.
در میان هر یک از شخصیتها، هیجان زیادی به نمایش گذاشته شده است. بحران وجودی بروئر به طور واقعی قابل دسترسی است، ولی باید برای مخاطبان ارتباط بیشتری ایجاد کند. در مرحله دوم، ویژگیهای سینمایی (کار دوربین، موسیقی متن و بیشتر) فضایی سازگار و جذاب برای فیلم ایجاد میکنند.
از لحاظ عملکرد، بازیها در سطح معقولی است؛ علیرغم همدردی که ممکن است شرایط آنها ایجاد کند، در مورد نمایش خصوصیات شخصیتها، احساسی مشخص وجود دارد و بازیها بسیار پخته نشان نمیدهد.
از منظر علاقهمندان به نیچه، فیلم بسیار ناامید کننده است. بدون توجه به مسئلهای گریم نیچه با آن سبیلهای کوتاه (در واقعیت سبیلهای بلندی داشته)، تصویر واقعگرایانهای از نیچه به دست نمیدهد. نیچه بسیار شبیه به یک استاد دانشگاه عجیب و غریب است تا شخصیت انقلابی و تأثیرگذار!. در کل، فیلم در حد متوسط نه عمق کتاب را و نه شخصیتهای آن را به خوبی پرورش میدهد، ولی برای مخاطب علاقهمند میتواند تا این حد هم جذاب باشد.
این کتاب را برای سرگرمی مطالعه نکنید، این کتاب را بخوانید تا نسبت به زندگی درک جدید به دست آورید. در صفحات آخر نیچه به دکتر بروئر ترس بزرگ خود را نشان داد و این همان ترس بزرگ من بود که کلمات کتاب آن را بهتر از آنچه من میتوانستم برایم توصیف کرد. من مجبور شدم این کتاب را لحظهای کنار بگذارم و فقط بگویم «خدای من!»
این کتاب به معنای باورنکردنی شما را با خودتان روبرو میکند و در کنار تفسیرهای فلسفی نیچه که به زبانی ساده موضوعات پیچیدهاش را بیان میکند، رویکردی روانشناسی دارد. خواننده به خوبی میتواند در لابهلای کتاب خلق و خوی را به درستی کشف کند و بداند در کجای زندگیاش قرار دارد. به عبارتی، گفتگوی بین نیچه و بروئر، گفتگوی فرد با خویشتن است.
زمانی خواندن کتاب را شروع کنید که آماده این باشید که خود را به آن اختصاص دهید. شروع کتاب شاید تا حدودی جذاب نباشد، ولی تا حضور نیچه و برخورد او با بروئر بهتر است صبر کنید؛ شنیدن نام فیلسوف بزرگ آلمانی خود به تنهایی اشتیاق عجیبی در آدمی ایجاد میکند.
همان طور که در کتاب پیام گم گشته اثر مارلو مورگان خواهید دید، متن این کتاب یک دست نوشته ساده نیست، بلکه به عنوان یک رمان فروخته شده تا قبیله کوچک بومیان صحرای استرالیا به نام ابوری جینیها گرفتار مشکلات قانونی و حقوقی نشوند . من به احترام دوستانی که مایل نیستند نام آنها ذکر شود و برای حفاظت از محل مقدس محرمانه ما، از بیان جزئیات صرفنظر کرده ام.من در این کتاب پیام گم گشته اثر مارلو مورگان اطلاعات تاریخی مفیدی را ارائه داده ام تا مجبور نشوید به کتابخانه مراجعه کنید . همچنین، لازم نیست به استرالیا سفر کنید، چون دراین کتاب توضیحاتی در مورد آن داده ام. وضعیت امروزی این بومیان استرالیایی را می توانید با مشاهده زندگی سیاه پوستان آمریکایی در شهرهای مختلف ببینید که در مناطق خاصی زندگی می کنند، اکثر آنها بیکار هستند وعده ای از آنها که شاغل اند، در مشاغل دون پایه مشغول به کار هستند .شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک کلیک کنید:دریافت رایگان کتاب و می توانید برای دریافت بن تخفیف 45 درصدی روی لینک زیر کلیک کنید: بن تخفیف
پیام گم گشته با عنوان فرعی – عرفان بومیان استرالیا – کتابی از مارلو مرگان است که به گفته ماریان ویلیامسون، کتابى قدرتمند؛ داستان زیباى سفر عارفانهى یک زن است که بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته است.
پشت جلد کتاب پیام گم گشته آمده است:
افراد یک قبیلهى بیاباننشین (در استرالیا) که خود را مردم حقیقى مىخوانند، از یک زن امریکایى دعوت مىکنند تا در سفرى چهارماهه در بیابانها، آنها را همراهى کند. او در طى ٢۵٠٠ کیلومتر پیادهروى با پاهاى برهنه، در صحراى پرفراز و نشیب، شیوهى تازهاى براى زندگى و شفاگرى مىآموزد که بر میناى حکمت فرهنگى ۵٠٠٠٠ ساله بنا شده است و به دگرگونى عمیق او منجر مى شود.
کتاب پیام گم گشته پیامى بىهمتا، به موقع و قدرتمند به تمامى بشریت ارائه مىکند: هنوز امکان نجات جهان وجود دارد؛ به شرط آنکه متوجه شویم تمامى موجودات، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، بخشى از یگانهى در همهجا حاضر هستند. اگر این پیام را به کار بندیم، زندگى ما همچون زندگى مردم حقیقى، از معنا و حس هدفمندى سرشار خواهد شد.
مارلو مورگان در مقدمه کتاب خاطرنشان مىکند:
این کتاب طبق تجربهى واقعى من نوشته شده است.
و او به دلیل حفظ حقوق این مردم و سختگیرىهایى که ممکن بود از پس ذکر دقیق و با نام نشان افراد پیش بیاید، از نام بردن خوددارى کرده است. اما قطعا در اثناى کتاب به اتفاقاتى بر مىخورید که در حقیقى بودن آن شک خواهید کرد. بیایید به این دید بنگریم که براساس نظریههاى تکامل ما انسانها بسیار متفاوت از اجدادمان در هزاران سال پیش هستیم. این مردم خود را «مردم حقیقى» مىنامند. انسانهایى که در بیابان زندگى مىکنند چون از خانه و زمینهاى خود رانده شدهاند. آنها حق بهره بردارى از دریا و ساحل را ندارند، چون افرادى به ظاهر متمدن این حق را از آنها سلب کردهاند. آنها با پاى پیاده و با حداقل امکانات و پوشش در بیابان در پى سرنوشت خود، خود را در مسیرى قرار میدهند که یگانه هستى برایشان در نظر گرفته است. خوراکشان جانوران و گیاهان اندکى است که در بیابان به سختى یافت مىشوند. هیچگونه دور ریز یا مواد زایدى به دنیاى پیرامونشان وارد نمىکنند. فضولات بجا مانده از آنها بوى مشمئز کننده فاضلابهاى شهرى را ندارد. بینىهاى بزرگشان مىتواند در بیابان داغ استرالیا، هوا را خنک کند.
آنها نه در پى پول هستند، نه ترفیع و نه رقابت با یکدیگر. این مردم به راستى مردم حقیقى هستند؛ زیرا به راستى زندگى مىکنند و حق زنده بودن را ادا مىکنند. در جامعه کوچک آنها تنها عشق ورزیدن به همنوع، مراقب از جهان پیرامون، احترام به یگانه هستى (خدا) و کشف استعدادهاى خویشتن اهمیت دارد.
آنها در پى کشف وجود خاص و بىمثال خود هستند. مىکوشند هر روز از روز قبل بهتر باشند. دروغ گفتن را بزرگترین گناه مىدانند؛ از این رو نیازى به سخن گفتن با هم ندارند و فقط از طریق تله پاتى با یکدیگر ارتباط برقرار مىکنند. آنها چیزى را از دیگر افراد قبیله پنهان نمىکنند، بنابراین به راحتى مىتوانند بدون استفاده از هرگونه وسیله ى ارتباطى، تله پاتى کنند. همین است که برایشان زندگى مردم شهر و سکه انداختن در ماشینى که ارتباط را میسر مىکند (تلفن) خندهدار است. کلام براى آنها منحصر به جشنها و اورادى است که براى شادى و سرگرمى مىخوانند.
با همه این اوصاف آنها به راستى «مردم حقیقى» هستند.
اکنون، قبیله مردمان حقیقى از طریق ارتباطى که با یگانه هستى دارد به این نتیجه رسیده که مدت زمان حضورشان بر روى این سیاره دیگر به پایان رسیده است. آنان که بازمانده از نسل اولیه بشر و ودیعهدارِ سنتهاى راستین هستند، مارلو مورگان را به عنون پیام آور برگزیدند تا پیش از رخت بربستن از این جهان خاکى، پیام اصیل و باور نکردنى انسانهاى واقعى را به جهانیان برساند.
خواندن کتاب پیام گم گشته سراسر لذت بود و هر بار شروع دوباره آن کشف نادیدههایى است که هر انسان باید به سویشان گام بردارد تا جهانى خالى از جنگ، نژادپرستى و فساد و سرشار از انسانیت، زیبایى و تجلى حضور خدا داشته باشیم. نوشتن از کتاب اما سخت است از آن رو که بیم آن مىرود حق مطلب به شایستگى ادا نشده باشد. اما هیچ چیز همانند کلماتِ گم گشته، مارلو مورگان، نمىتواند پیامِ این مردم را به شایستگى در گوش جهانیان زمزمه کند. اینجاست که حسرت مىخورم چرا وضعیت ویراستارى کتاب قدرى بهتر نیست تا بتوان هر بار با لذتى وافر از آن بهرهمند شد. اما همانطور که مردم حقیقى مىگویند ما اهالى شهر، اسیر شکل و ظاهر شدهایم و باید به بطن مطلب نگریست.
این کتاب را بخوانید تا هم از سرچشمه دانش نابِ بشرى سرشار شوید و هم لذت همسفرى با زنى را بچشید که چهار ماه در میان این قبیله زیسته است.
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
آنها آنگونه که ما نام را به کار مىبریم و براى نمونه شخصى را «دبى» و دیگرى را «کدى» مىخوانیم، از نام استفاده نمىکنند. هر نام معنایى دارد که در اترباط با صاحب نام است. هنگامى که کودک به دنیا مىآید، به او نامى مىدهند، اما با رشد کودک، آن نام بىمعنى مىشود و فرد نام مناسبترى براى خود برمىگزیند. به مرور زمان که خرد، خلاقیت و هدف شخصى در زندگى روشنتر مىشود، نام او تغییر مىکند. یک نفر در زندگى چندبار نام عوض مىکند. گروه ما شامل قصهگو، سازندهى ابزار، رازدار، استاد خیاطى، موسیقىدان بزرگ و عدهاى دیگر بود.(کتاب پیام گم گشته اثر مارلو مورگان)
تمام چیزهاى روى زمین بنا به دلایلى وجود دارند و هرچیز هدفى دارد. هیچ پیشامد و موجود نامناسب یا تصادفى وجود ندارد. فقط سوء تفاهمها و رازهایى که هنوز براى بشر فانى قابل درک نیست، وجود دارند. (کتاب پیام گم گشته اثر مارلو مورگان )
دلیل اصلى آنکه مردم حقیقى مىتوانند تله پاتى را به کار ببرند، آن است که هیچگاه دروغ نمىگویند. آنان هیچ چیزى را جعل نمىکنند، نیمى راست و نیمى دروغ حرف نمىزنند و به طور کلى هیچ دروغى نمىگویند؛ هیچ دروغى. در نتیجه چیزى ندارند که پنهان کنند. این افراد از این که کسى ذهن شان را بخواند، بیمى ندارند و مشتاقانه همه چیز را با همدیگر در میان مىگذارند. (کتاب پیام گم گشته اثر مارلو مورگان)
درباره این کتاب بسیار نوشتهاند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
وین دایر:
پیامی نیرومند برای تمامی ما؛ حقایق ساده و درسهای معنوی این کتاب مرا سحر کرد. این کتاب را بخوانید و به همه آشنایان توصیه کنید.
رهبر قبیله آمریکاییان سیاتل:
انسان رشته زندگی را نبافته، او فقط تاری از آن است. هرچه به این تار روا بدارد، به خود روا داشته است.
پیام سرخپوستان کری:
تنها پس از قطع آخرین درخت، مسموم کردن آخرین رود و صید آخرین ماهی متوجه خواهید شد که پول را نمیتوان خورد.
بسیاری از افراد به دنبال روشی هستند تا با کمک آن بتوانند به موفقیتهای مالی دست یابند. منابع فراوانی از جمله سخنرانیها و کتابها وجود دارند که ممکن است ما را در انتخاب مسیر درست دچار سردرگمی و اشتباه کنند. اما خواندن تجربیات یک مدیر موفق از زبان خودش میتواند بسیار سودمند باشد. کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون نوشته شده است که از رازهای موفقیت خود در این کتاب پرده برداشته است.شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک روبرو کلیک کنید : لینک دریافت کتاب
نویسنده این کتاب (کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون)در سراسر آمریکا و در گوشه و کنار جهان تاکنون برای بیش از دهها هزار نفر سخنرانی کرده است. هدف او از این سخنرانیها کمک به مردم جهان برای پیدا کردن سطوح بالاتری از تعالی شخصی و استقلال مالی بوده است. «جف اولسون» متولد ایالات نیومکزیکو است و مدرک کارشناسیاش را در رشته بازاریابی از دانشگاه این ایالت گرفت و با بالاترین رتبه فارغالتحصیل شد. در سال٢٠٠٥ وقتی چاپ اول این کتاب(کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون) به بازار عرضه شد هیچگاه تصور نمیشد که مخاطبان اینچنین از این کتاب استقبال کنند. کتاب برتری خفیف به صورت شفاهی و دهان به دهان بین مردم ترویج شد و همچون انتشار شعلههای آتش خیلی زود به همهجا سرایت کرد. صدها هزار نفر آن را خوانده بودند و به دیگران نیز معرفی کرده بودند. نویسنده در ابتدای کتاب مینویسد: «میخواهم درباره دو نفر از دوستانم با شما صحبت کنم که آنها را از دوران کودکی میشناسم، افرادی از محله قدیمیمان در نیومکزیکو. این دو نفر باهم بزرگ شدند، با هم به مدرسه رفتند، با هم فارغالتحصیل شدند و همچنین در خوابگاه دانشگاه هم اتاقی بودند. هر دوی آنها افراد با شخصیت و جذابی بودند... اغلب اوقات به این دو نفر فکر میکنم، زیرا میدانم که میتوانستم جای هر یک از آنها باشم. در واقع بودم. زیرا بخشی از این داستان را جا انداختم. دلیل اینکه آن دو در تمام آن سالها هم اتاقی بودند، و دلیل اینکه امروز هنوز هم با یکدیگر در تماساند، این است که آنها یک نفرند. بله، هر دوی آنها من هستم.»
جف اولسون در شهر آلبوکرکی در ایالت نیومکزیکو به دنیا آمد. تحصیلات خود در رشتهی بازاریابی را با کسب بالاترین رتبه در مقطع کارشناسی به سرانجام رساند. او رشتهی تحصیلی خود را دنبال کرد و همزمان با تحصیل، در فرودگاه آلبوکرکی مشغول به کار شد. او از همان ابتدا توانست توانایی مدیریتی خود را نشان دهد و به سرعت به شرکتهای بزرگ از جمله شرکت تگزاس اینسترومنتس-که در زمینهی کامپیوتر فعالیت دارد - راه یابد. او به دنبال موفقیتهایش در شرکتهای مختلف، تصمیم گرفت شرکت خودش را تاسیس کند.
جف اولسون شرکت سان ایر را در زمینهی انرژی خورشیدی راه انداخت. او در شرکت سان ایر بسیار موفق عمل کرد و تمام مسیر طراحی، تولید، بازاریابی و فروش را تجربه کرد. شرکت او بعد از چهار سال توانست خود را به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای انرژی خورشیدی آمریکا مطرح کند. اولسون در مدت زمانی که به مدیریت مشغول بود توانست تجربههای زیادی دربارهی کسب و کار و تجارت کسب کند و به عنوان یک فرد موفق شناخته شود. او از تجربههای خود در زمینهی فروش استفاده کرد و در سال 2012 شرکت دیگری در زمینهی فروش مستقیم کالا تاسیس کرد. موفقیت این شرکت آنچنان زیاد بود که ارزش آن طی یک سال از صفر به صد میلیون دلار رشد پیدا کرد و به یکی از مهمترین شرکتهای فروش آمریکا تبدیل شد.
جف اولسون همواره در تلاش بود تا بتواند تجربیات خود را با مردم به اشتراک بگذارد و آنها را در مسیر موفقیت و فروش راهنمایی کند. او یک برنامهی آموزش ملی تدوین کرد و براساس آن «شبکهی مردم» را تاسیس کرد. «شبکهی مردم» یکی از بزرگترین شرکتهای آموزش پیشرفت شخصی بود. سپس، او با «برایان ترسی»، «جیم ران» و «لس براون» شروع به همکاری کرد و برنامههای تلویزیونی بسیاری در زمینههای مختلف روانشناسی تولید کرد.
جف اولسون به یکی از محبوبترین سخنرانهای انگیزشی تبدیل شد و سمینارهای زیادی دربارهی موفقیت در فروش، بازاریابی و خوشبختی نامحدود برگزار کرد. پس از آن، جف اولسون تصمیم گرفت تجربیات خودش را به نگارش دربیاورد تا افراد بیشتری در سراسر جهان از آموزههای او استفاده کنند. جف کتاب برتری خفیف را در سال 2005 منتشر کرد که با استقبال زیادی روبرو شد. پس از انتشار این کتاب، جف اولسون تصمیم گرفت تجربیات خودش را و مطالب کتاب برتری خفیفرا برای نوجوانان در قالب کتاب دیگری بنویسد. از اینرو در سال 2008 کتاب «موفقیت برای نوجوانها: نوجوانهای واقعی از برتری خفیف میگویند» را منتشر کرد. در این کتاب علاوه بر رعایت زبان ساده و قابل فهم برای نوجوانان، اولسون چندین داستان از موفقیت نوجوانان را به کتاب پیوست کرده است.
کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون در زمینهی اصول موفقیت مالی نوشته شده است. این کتاب توانست در مدت زمان کوتاهی به فروش بالایی در ایالات متحده دست پیدا کند و به زبانهای مختلف ترجمه شود. برایان تریسی -نویسنده کتابهای خودیاری- در مورد کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون میگوید: «این کتاب یکی از قدرتمندترین، کاربردیترین و مهمترین اصول موفقیت را به شما یاد میدهد، این کتاب زندگی شما را متحول میکند.»
کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون در دو بخش نگاشته شده است. بخش اول آن تحت عنوان «نحوه عملکرد برتری خفیف» است که در این بخش نویسنده داستان زندگی خودش را بازگو میکند و از شکستها و موفقیتهایش میگوید. اولسون معتقد است تنها چیزی که او را به یک مدیر موفق تبدیل کرده، پشتکار و سختکوشی بوده است. او از تجربهی خودش به هنگام سقوط سهام شرکتاش میگوید و نحوهی عملکردش به هنگام مواجهه با این مشکل بزرگ را بازگو میکند.
اولسون در این بخش از کتاب برتری خفیف معتقد است مجموعه کارهایی که ما را از شکست دور میکنند و به سوی بقا و موفقیت رهنمون میکنند، سادهاند ولی ما با سهلانگاری در انجام آنها از راه موفقیت گمراه میشویم. کارهایی مانند پسانداز کردن فقط چند دلار، یا چند دقیقه ورزش و یا مطالعهی روزانهی کتاب به طور مستمر میتواند نتایج بسیار بزرگی را برای ما به ارمغان آورد. او در واقع معتقد است با یک عادت کوچک درست در مدت زمان طولانی میتوانیم در آینده موفقیتهای بزرگی را خلق کنیم.
بخش دوم کتاب «زندگی کردن با برتری خفیف» نام دارد. در این فصل جف اولسون بیشتر از اهمیت انجام کارهای کوچک و تاثیرگذار به صورت مستمر در زندگی میگوید. او معتقد است لحظههای خصوصی و پنهانی شخصیت هر فرد تعیینکنندهی مسیر زندگی است. انتخابهای کوچک مشخص میکنند که ما ساعتهایمان را در طول روز چگونه میگذرانیم. مجموعه انتخابهای کوچک و نادرست روزمره شاید به ظاهر کماهمیت و بیتاثیر باشند ولی آینده را تحت شعاع قرار میدهند و ما را از مسیر موفقیت دور میکنند. جف اولسون بارها در کتاب برتری خفیف بیان میکند که تنها خود شما هستید که میتوانید سبب موفقیت خودتان شوید و باید خودتان را از روزمرگی نجات دهید. عبارت روی جلد کتاب «تبدیل اقدامات منظم ساده به موفقیت و خوشبختی نامحدود» نیز به توصیههای نویسنده کتاب صحه میگذارد؛ زیرا جف اولسون معتقد است با قدمهای کوچک و با انجام عادات درست و پرهیز از رفتارهای نادرست گذشته، حتما میتوان به موفقیت دست پیدا کرد.
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
کتاب برتری خفیف اثر جف اولسون برای افرادی که قصد دارند کسب و کاری را راه اندازی کنند بسیار سودمند خواهد بود. همچنین کتاب میتواند منبعی ارزشمند برای معرفی و آموزش راههای رسیدن به موفقیت جهت استفاده همگان باشد.شما می توانید برای دریافت رایگان کتاب روی لینک روبرو کلیک کنید: دریافت کتاب
کتاب برتری خفیف با ترجمهی «حمیده اوشلی» به فارسی برگردانده شده است. این نسخه را گروه انتشاراتی عالی تبا ردر سال 1398 منتشر کرد و تا امروز به چندین چاپ رسیده است.
بیشتر مردم وقتی با مشکلات و مسائلی مواجه میشوند که بزرگتر یا متفاوت با چیزهایی است که تاکنون با آنها سروکار داشتهاند فورا احساس شکست میکنند و از تلاش کردن دست میکشند. بسیاری از مردم این گونهاند که مشکلات بزرگتر یا متفاوت را بد و منفی میبینند و زندگیهایشان را با منفیگرایی آلوده میکنند. چیزی که آنها درک نمیکنند این فلسفه است که: اندازه مشکلات اندازه شخص را تعیین میکند. شما میتوانید با توجه به اندازه مشکلاتی که هر نفر را افسرده و غمگین میکند محدودیتهای زندگی او را تخمین بزنید. همچنین میتوانید با توجه به اندازه مشکلاتی که هر شخص حل میکند میزان موثر بودن زندگی او را اندازهگیری کنید. هر چه بتوانید مشکلات بزرگتری را حل کنید، دستمزد بیشتری به شما پرداخت میشود؛ زیرا اندازه درآمد شما با اندازه مشکلاتی که حل میکنید تعیین میشود. چیزی که بسیاری از مردم به آن میگویند «مشکل» در واقع یک فاصله و شکاف بین نقطه الف و نقطه ب است. و اگر ذهنتان را باز نگه دارید، میتوانید روی آن شکاف پل بزنید. دلیل این که وقتم را صرف توضیح و توصیف این فاصله میکنم این است که بدانید این فاصله میتواند علیه شما یا به نفع شما عمل کند. فاصله بین نقاط الف و ب همیشگی نیست و باید رفع شود؛ و البته رفع خواهد شد؛ حالا یا به نفع شما یا علیه شما. این قانون طبیعت است و شما نمیتوانید جلو آن را بگیرید. اما انتخاب نحوه رفع این فاصله به عهده شماست. اولین راه برای رفع این کشش این است که نقطه الف را به طور پیوسته به نقطه ب نزدیک و نزدیکتر کنید. اجازه دهید که آهنربای تصوراتتان شما را به سوی خودش و به سوی آینده بکشد. آیا یادتان هست اشخاص ساکن منحنی شکست با چه چیزی کشیده میشدند؟ با نیروی گذشته. و چه چیزی افراد ساکن منحنی موفقیت را به سوی خود میکشید؟ نیروی آینده.
کتاب خرده عادتها اثر جیمز کلییربا عنوان انگلیسی Atomic Habits که عنوان فرعی آن، محتوای درون کتاب را در اختیار مخاطب قرار میدهد: راهی آسان و اثباتشده برای برای ایجاد عادتهای خوب و از بین بردن عادتهای بد. بنابراین این کتاب خرده عادت ها اثر جیمز کلییر که با عنوان عادتهای اتمی نیز ترجمه شده است، قرار است روی عادتهای ما کار کند!شما می توانید برای تهیه بن تخفیف 45 درصدی خرید کتاب روی لینک زیرکلیک کنید کنید : دریافت بن تخفیف
روشی که نویسنده در کتابش (کتاب خرده عادت ها اثر جیمز کلییر)به کار میگیرد تمرکز بر روی ایجاد عادتهای مثبت است. در واقع نویسنده توجه چندانی بر عادتهای منفی ندارد و از خواننده هم انتظاری برای از بین بردن این عادتها به شکل یکجا و ناگهانی ندارد. سیستم کتاب خرده عادتها شبیه سیستم کتاب اثر مرکب و یا کتاب برتری خفیف است. در این کتابها تمرکز بر روی گامهای کوچکی است که در لحظه ممکن بیاهمیت جلوه میکنند اما در درازمدت باعث ایجاد تغییرات بزرگ میشوند.برای دریافت رایگان کتاب کلیک کنید
نویسنده این کتاب مانند همه کتابهای دیگر که تلاش دارند به خواننده کمک کنند در ابتدا از خود شروع میکند و به خواننده نشان میدهد که چطور در طول سالها در زندگیاش عادتهایی مثبت ایجاد کرده و با انجام دادن همین عادتها به موفقیتهای چشمگیر رسیده است. جیمز کلییر داستان زندگیاش را از کودکی آغاز میکند، زمانی که بر اثر ضربه چوب بیسبال به سرش به شدت آسیب میبیند و دوران سختی را طی میکند. سپس از بازگشت به زندگی عادی و دوباره کشیده شدن به سمت بیسبال سخن میگوید و در این میان از همان عادتهایی میگوید که در طول چند سال باعث شد او به بدنی سالم، وزن ایدهآل و ورزش بیسبال برگردد. در قسمتی از کتاب در این باره چنین آمده است:
نوال راویکانت، کارآفرین و سرمایهگذار گفته است: «برای نوشتن کتابی فوقالعاده، باید اول به خودِ کتاب تبدیل شوید.» من در اصل، ایدههای ذکرشده در این کتاب خرده عادت ها اثر جیمز کلییر را به این دلیل یاد گرفتم که مجبور بودم با آنها زندگی کنم. مجبور بودم به خردهعادتها تکیه کنم تا آسیبدیدگیام بهبود پیدا کند، در سالن ورزشی قویتر شوم، در میدان عملکرد بالاتری داشته باشم، نویسنده شوم، کسبوکار موفقی ایجاد کنم، و ساده بگویم، به فرد بالغ و مسئولی تبدیل شوم. خردهعادتها به من کمک کردند پتانسیلم را تحقق ببخشم و ازآنجاکه شما این کتاب را انتخاب کردهاید، حدس میزنم شما هم میخواهید پتانسیل خودتان را محقق کنید.
پشت جلد کتاب خرده عادتها آمده است:
این کتاب به شما یاد میدهد چگونه:
جیمز کلییر در ابتدای کتاب خرده عادتها قصد جواب دادن به یک پرسش را دارد. اینکه چرا تغییرات کوچک به تغییرات بزرگ منجر میشوند؟ سوالی که احتمالا بارها جواب آن را از نویسندهها و آدمهای مختلف شنیدهاید. اگر به عنوان انگیسی کتاب حاضر دقت کنید به اصل جواب نویسنده در پاسخ به این سوال پی میبرید. در عنوان کتاب از «اتم» صحبت شده و در فارسی هم برای ترجمه از کلمه «خرد» استفاده شده که تقریبا همان مفهوم را میرساند. همه حرف جیمز کلییر این است که از عادتهای کوچک، بیاهمیت و خرد در زندگی نباید غافل شد.
البته نباید فراموش کنیم که هدف نویسنده استفاده از این عادتهای ریز در بلندمدت است. و همین مورد شاید سختترین قسمت داستان جیمز کلییر باشد. انجام دادن کار کوچکی برای سالهای طولانی از دست هر فردی ساخته نیست. ما اغلب کارهایی را میپسندیم که نتیجه آن را بتوانیم سریع مشاهده کنیم اما در این کتاب باید به صحبت نویسنده دقت کنیم و دیدی بلندمدت اتخاذ کنیم.
سیستمی که کتاب خرده عادتها ارائه میکند یک سیستم چهار مرحلهای است. در واقع برای تثبیت شدن یک عادت مثبت ما لازم داریم که از چهار قانون کتاب پیروی کنیم. چهار قانونی که احتمالا با خواندن آن به محتوای فصلها نیز پی خواهید برد. این چهار قانون عبارتند از: واضحش کن – جذابش کن – سادهاش کن – لذتبخشش کن.
اصل موضوع در کتاب خرده عادتها در ۲۰ فصل نوشته شده است که عبارتند از: قدرت شگفتانگیز خرده عادتها / چگونه عادتها شخصیت فرد را شکل میدهند و بهعکس؟ / چطور در چهار گام ساده عادتهای بهتری ایجاد کنیم؟ / مردی که خوب به نظر نمیرسید. / بهترین راه برای شروع عادتی جدید. / درباره انگیزه مبالغه شده است، محیط اطراف اغلب اهمیت بیشتری دارد. / راز خویشتنداری. / چگونه عادتی را تقویت کنیم؟ / نقش خانواده و دوستان در شکلگیری عادتها. / چگونه عامل عادتهای بد خود را بیابید و اصلاح کنید؟ / به آرامی گام بردارید، اما به عقب هرگز؟ / قانون کمترین تلاش. / چگونه با استفاده از قانون، دو دقیقه به تعویق انداختن را کنار بگذاریم؟ / چگونه میتوان عادتهای خوب را اجتنابناپذیر و عادتهای بد را غیرممکن کرد؟ / قانون اصلی تغییر رفتار. / چگونه هر روز به عادتهای خوب ادامه بدهیم؟ / شریک پاسخگو چگونه میتواند همهچیز را تغییر دهد. / حقیقتی درباره استعدادها (ژنها چه زمانی اهمیت دارند و چه زمانی اهمیت ندارند؟) / قانون گلدیلاکس: چطور در زندگی و کار باانگیزه باقی بمانیم؟ / جنبه منفی ایجاد عادتهای خوب.
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
به طور کلی میتوان گفت کتاب خرده عادتها کتاب خوب و قابل تاملی است اما مانند هر کتاب موفقیت دیگری ایرادهای خاص خود را دارد. برای کسی که به معنای واقعی کلمه دنبال تغییر باشد اشارههای کتاب میتواند بسیار مفید باشد اما برای کسی که در وضعیت بدی نیست و صرفا قصد بهبود اوضاع را دارد، ممکن است کتاب طولانی، خستهکننده و حتی ناخوشایند باشد. بنابراین پیشنهاد ما این است ابتدا وضعیت خود را تحلیل کنید و ببینید در چه جایگاهی هستید. ضمن اینکه فراموش نکنید در کتابهای موفقیت، این خود شما هستید که باید همه هزینهها را به عهده بگیرید.
عادتها شبیه اتمهای زندگیمان هستند. هر کدام یک واحد ضروریاند که به موفقیت کلیمان کمک خواهند کرد. این واحدهای کوچک در ابتدا بیاهمیت بهنظر میرسند، اما خیلی زود در کنار هم قرار میگیرند و به دستاوردهای بزرگتری منجر میشوند که از تلاش اولیه بارها و بارها عظیمتر خواهند بود. آنها هم کوچکاند و هم مقتدر. این معنای خرده عادتها است. یک اقدام یا جریان منظم که نه تنها کوچک و آسان است بلکه منبع قدرتی به یاد ماندنی و جزئی از یک نظام رشد پربازده است.
اغلب انتظار داریم پیشرفت خطی باشد. حداقل امیدواریم بهسرعت به دست بیاید. در حقیقت، نتیجه تلاشهایمان اغلب به تاخیر میافتد. ماهها یا سالها بعد میتوانیم به ارزش واقعی تلاشهای پیشینمان برسیم. این مسئله به «درهی ناامیدی» منجر میشود که مردم پس از ماهها یا سالها تلاش و بدون کسب نتیجه به آن دچار میشوند. با این حال، این تلاشها بینتیجه نبوده است، بلکه تاثیر آن همواره وجود دارد. فقط کمی طول میکشد تا ارزش حقیقی تلاشهای انجامشده را درک کنیم.
بهآسانی میتوان اهمیت یک لحظهی تعیینکننده را بیشازاندازه برجسته کرد و ارزش ایجاد پیشرفتهای کوچک در کارهای روزمره را نادیده گرفت. شما اغلب خودتان را متقاعد میکنید که دستاوردهای بزرگ به اقدامات بزرگ نیاز دارند. برای کاهش وزن، راهاندازی کسبوکار، نوشتن کتاب، پیروزی در مسابقه یا دستیابی به هر هدفی، چنان فشاری به خودتان میآورید که زمین زیرپایتان به لرزه دربیاید و به چنان پیشرفتی برسید که همه از آن حرف بزنند. پیشرفت یکدرصدی قابلتوجه نیست و گاهی حتی اصلاً به چشم نمیآید؛ اما میتواند بسیار مؤثر باشد، بهخصوص در بلندمدت. تأثیر پیشرفتهای کوچک در بلندمدت شگفتآور است. درحقیقت، میتوان چنین گفت: اگر در هر روزِ یک سال یک درصد بهتر شوید، درنهایت سیوهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود. ازسویدیگر، اگر هر روزِ یک سال را یک درصد بدتر شوید، تقریباً تا صفر نزول کردهاید؛ بنابراین پیروزی یا موفقیتی ناچیز به موفقیتی بزرگ.
زمانی که به نظر میرسد هیچچیز کمکی نخواهد کرد، میروم و به سنگتراشی نگاه میکنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد میکند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد میشود و میدانم که آخرین ضربه نبود که آنرا خرد کرد، بلکه تمام آن ضربههای پیشین مسبب آن بود.
هیچوقت اولین اشتباه شما را نابود نمیکند. مسئلهی نابودکننده، آن اشتباهات مکرری است که به دنبال آن میآیند.
دلیل واقعی اهمیتداشتن عادتها این نیست که میتوانند باعث نتیجه بهتر شوند (با اینکه توانایی انجام این کار را هم دارند)، بلکه اهمیتشان به این دلیل است که میتوانند عقاید شما راجع به خودتان را تغییر دهند.
نشاندادن تصاویر ریههای سیاهشده به کسانی که سیگار میکشند، فقط اضطراب آنها را بالا میبرد که باعث میشود خیلی از مردم به سمت سیگار بروند. اگر مراقب محرکها نباشید، میتوانید باعث ایجاد همان رفتاری شوید که سعی در جلوگیری از آن را داشتید.
یکی از موثرترین راهها برای ایجاد عادتهای بهتر این است که به گروهی بپیوندید که در آن، رفتار دلخواه و مطلوب شما رفتار عادی محسوب میشود. عادتهای جدید هنگامی دستیافتنی به نظر میرسند که ببینید دیگران هر روز آن رفتار را انجام میدهند.