کتاب خیره به خورشید نگریستن اثر اروین یالوم : غلبه بر ترس از مرگ Staring At The Sun، نوشتهی آروین د. یالوم است. این کتاب نوعی کتاب روانشناسی و واقعگرا است که دربارهی یکی از ترسهای بزرگ بشریت یعنی مرگ و هراس از آن صحبت میکند.
بدون شک یکی از بزرگترین رازهایی که ذهن همهی انسانها را درگیر خود میکند، مسئلهی مرگ و اتفاقات بعدازآن است(کتاب خیره به خورشید نگریستن اثر اروین یالوم ). مرگ شاید مهیبترین و مخوفترین اتفاقی است که برای هر انسانی جدای از رنگ و جنس و منصبش، پیش میآید و هیچکس را توان مقابله و گریز از آن نیست! ترس از مرگ حسی اجتنابناپذیر است که گریبان همهی ما را میگیرد چه بهاندازهی مویی با آن فاصله داشته باشیم چه به اندازهی قرنی، ولی نکتهی مهم و جالبتوجه اینجاست که ترس و هراس از مرگ در افراد به دو صورت شکل میگیرد: برخی آنقدر ناخودآگاه دچار آن میشوند که حتی تا مدتی نمیدانند که دچار هراس از مرگ شدهاند، ولی در نقطهی مقابل، برخی کاملاً قدرتمند و خودآگاه دچار خوف از آن میشوند و حتی گاهی به استقبال آنهم میروند.
انسانها معمولا در عنفوان جوانی و دوران شورونشاطشان، یادی از مرگ نمیکنند و بیشتر بهجای نجوای زیر لبی مرگ، زندگی را فریاد میزنند. آنها هنگامی عمیقا به یاد مرگ، این پایان مخوف میافتند که دچار یک فقدان شوند، عزیزی را از دست بدهند و یا دچار یک مریضی سخت بشوند. در این هنگام است که آنها در پستوهای ذهن خود با خودشان زمزمه کنند که ممکن است صید بعدی مرگ تو باشی! اما افرادی که بخشی از زندگی خود را سپری کردهاند و بهجای دیدن صعود و کمال در مقابلشان، افق دیدشان را زوال و نابودی فراگرفته است، بیشتر به یاد مرگ میافتند و خود را گرفتار در پنجههای آن میبینند، در این زمان است که دیگر هیچ دغدغه و دلمشغولی بهجز مرگ ندارند و نمیتوانند به زندگی به شیوهی سابق ادامه دهند، مانند این است که به خورشید خیره شدهاند، فقط چند ثانیه میتوانند دوام بیاورند! درواقع اروین یالوم نویسندهی کتاب خیره به خورشید هم به دلیل نزدیک شدن به مرگ و هراس از آن و در سن 70 سالگی این کتاب را نوشته است آنهم به این دلیل که ابتدا مجهولات خود را از مرگ رفع کند، سپس به دیگران در این امر کمک کند.
دکتر آروین د. یالوم قصد دارد با این کتاب به همهی انسانها یادآوری کند که مرگ اتفاقی ترسناک و خانمانبرانداز نیست، بلکه یک واقعهی اجتنابناپذیر است که باید با آغوشی باز آن را پذیرفت، در غیر این صورت نمیتوان به زندگی ادامه داد. درواقع اگر ترس از مرگ ادامهدار شود، افراد را تبدیل به موجوداتی راکد و منفعل میکند که هیچ تغییری در زندگیشان صورت نمیگیرد و پیش از آنکه مرگ به سراغشان برود دچار مرگ و روزمرگی میشوند، در نقطهی مقابل آن اگر هراسی از مرگ به دل راه ندهیم و آن را نوعی سعادت و تعالی در نظر بگیریم، در هرزمانی میتوانیم به زندگی با نهایت شورونشاط ادامه دهیم، حتی در دو قدمی مرگ.
در نظر بگیرید شما عادت مثبت «کتاب خواندن» را در خود ایجاد کردهاید و به عنوان مثال هر روز ۲۰ صفحه کتاب میخوانید. در این صورت شما در یک سال میتوانید حداقل ۲۴ کتاب ۳۰۰ صفحهای بخوانید که بسیار شگفتانگیز است. یا مثلا تصور کنید این کتابها را در طول یکسال میتوانید بخوانید: زندگی خود را دوباره بیافرینید - ملت عشق - از دولت عشق - هنر ظریف رهایی از دغدغه ها - مهر طلبی (بیماری راضی مردن دیگران)- قصه عشق -برتری خفیف - پیام گم گشته - در قلمرو سکوت - زندگی عاقلانه - نیرویت را درسختی ها بیاب - تسلی بخشی های فلسفه - جنگجوی عشق - پیوند زخم خورده
اروین دیوید یالوم، نویسندهی کتاب خیره به خورشید، متولد 1931 در آمریکا است. او یکی از روانپزشکان و نویسندگان شهیری است که به دلیل نظریات و کتابهایش به شهرت رسیده است. او صاحب آثار معروفی مثل درمان شوپنهاور، مسئلهی اسپینوزا و وقتی نیچه گریست است.
کتاب خیره به خورشید اثر اروین یالوم، با ترجمهی الهه کیهان فر توسط انتشارات عالی تبار در اختیار علاقهمندان قرارگرفته تا با خواندن آن نهایت لذت را از این اثر بیدارکننده ببرند.
عدهای از آدمها - که فوقالعاده به مصونیت خود اطمینان دارند - غالبا بدون توجه به دیگران یا به ایمنی خود قهرمانانه زندگی میکنند. دستهای دیگر میکوشند جدایی دردناک مرگ را از راه پیوستن به دیگری تعالی دهند، یعنی با کسی که دوستش بدارند، یک هدف، یک مجمع یا یک موجود الهی، اضطراب مرگ مادر همه مذاهب است که به طرق گوناگون میکوشند دلهره فانی بودن انسان را تعدیل کنند. پروردگار چنانکه فرهنگهای گوناگون وصفش کردهاند، نه تنها از راه تجسم حیات جاودان رنج فانی بودن را بر ما هموار میسازد، بلکه هجران هولناک را با ارائه حضور ابدی جبران میکند و طرح روشنی از گذران زندگی پرمعنا به دست میدهد.
اما با وجود استوارترین و گرامیترین دفاعیات هرگز یکسره از اضطراب مرگ خلاص نمیشویم: همیشه هست و در یکی از شیارهای مخفی مغز ما کمین کرده است. شاید به قول افلاطون نمیتوانیم به ژرفترین قسمت وجودمان دروغ بگوییم.
اگر من در حدود ۳۰۰ ق.م. شهروند آتن بودم (زمانی که غالبا به آن عصر طلایی فلسفه لقب میدهند) و هراس مرگ یا کابوسی را از سر میگذراندم، برای پاک کردن ذهنم از تار و پود ترس به چه کسی مراجعه میکردم؟ احتمال دارد که به هر زحمتی شده خود را به محافل بحث میرساندم، یعنی قسمتی از آتن که بسیاری از مدارس مهم فلسفه در آن بود. از جلو آکادمی که افلاتون بنیانگذارش بود و اکنون برادرزادهاش، اسپوسیپوس، آن را اداره میکرد میگذشتم همین طور از جلو لیسه، مدرسه ارسطو که خود زمانی شاگرد افلاتون بود، اما از نظر فلسفی بیش از آن با او اختلاف داشت که جانشینش باشد. از جلو مدارس رواقیون و کلبیون هم میگذشتم و فیلسوفان دوره گرد را که به جستجوی شاگرد بودند نادیده میگرفتم. سرآخر به باغ اپیکور میرسیدم و به گمانم در همین جا یاری میطلبیدم.
امروزه اگر اضطراب مرگ خوره جان کسی شود، به کجا رو بیاورد؟ بعضیها از خانوادهشان کمک میگیرند؛ بعضی برای درمان سراغ کلیسا میروند و شاید دستهای هم به چنین کتابی رو بیاورند. من با عده زیادی که از مرگ میترسیدند کار کردهام. عقیده دارم ملاحظات، اندیشهها و مداخلاتی که در طول یک عمر کار درمانی گسترش دادهام به آنهایی که نمیتوانند دست تنها اضطراب مرگ را بتارانند کمک شایانی میکند و بصیرت لازم را به ایشان میدهد.
میخواهم در همین فصل اول تأکید کنم که ترس از مرگ مشکلاتی به بار میآورد که شاید در وهله اول بهطور مستقیم به فناپذیری مربوط نباشد. مرگ دامنه فراخی دارد و تأثیر آن غالبا پوشیده است. هرچند ترس از مرگ دستهای از مردم را پاک فلج میکند، غالب اوقات این ترس تغییر شکل میدهد و به صورت علایم بیماری بروز میکند که ظاهرا هیچ ربطی به فناپذیری شخص ندارد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب خیره به خورشید نگریستن اثر اروین یالوم بود. خرید این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی روانشناسی و خودشناسی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.